کتاب 12 قصه از امام علی (ع) و یارانش
کتاب 12 قصه از امام علی (ع) و یارانش مجموعه ای از داستان های امام علی و یاران با وفای او و براساس نهج البلاغه می باشد . این مجموعه داستان ها به قلم مژگان شیخی و به تصویرگری سید حسام الدین طباطبایی می باشد .
این کتاب دارای جلد سخت و برگه های روغنی باکیفیت می باشد .
آنچه در این کتاب می خوانید شامل داستان های زیر می باشد :
- یار روزهای سخت
- کسی که می آید
- ابوذر صحرانشین
- من همانم که بودم
- حکایت آن مروارید
- مردی که از بازارگذشت
- کفش های وصله دار
- راه وچاه
- عسل ، انجیر و بچه ها
- عقیل و آهن سرخ
- آن مرد پیشگو
ناله ی مرغابی ها
گروه آرتی کالا داستان اول این کتاب را به همراه تصاویرش برای شما در دراینجا به اشتراک گذاشته است .
داستان اول : یاد روز های سخت
امیرمومنان علی (ع)،فرزند ابوطالب و فاطمه بود.پدر بزرگش ، عبدالمطلب،ریش سفید و بزرگ مردم مکه به حساب می آمد.
حضرت محمد (ص)در زمان کودکی،چند سالی در خانه ی عمویش ابوطالب زندگی کرد. در آن سال ها،فاطمه برای محمد، مثل مادر بود.
پیامبر(ص)همیشه به این زن احترام می گذاشت.
وقتی فاطمه در گذشت، پیامبر(ص) او را در پیراهن خودش کفن کرد و به خاک سپرد.
حضرت علی(ع)لقب های زیادی داشت :اسدالله و حیدر .ولی معروف ترین آنها ابوالحسن بود .اسدالله یعنی شیر خدا،این لقب را پیامبر به حضرت علی(ع)داد. اما مادرش به او حیدر میگفت که باز هم به معنی شیر است.
حضرت علی(ع)در روز جمعه 13 رجب در خانه کعبه بدنیا آمد.
او شش ساله بود. خانواده او مال و ثروت زیادی نداشتند. ابوطالب که در کودکی سرپرستی محمد امین را به عهده گرفته بود، فرزندان زیادی داشت. آن سال ها باران نمی بارید و خشک سالی بود.مزرعه ها خشک و بی حاصل شده بود.شترها و گوسفند ها از بی غذایی شیری نداشتند و همه گرسنه بودند. پیامبر(ص)به عموی خود،عباس گفت:«برادرت ابوطالب،نان خورهای زیادی دارد.فکر می کنم با این خشک سالی روزگار خیلی سختی داشته باشد. بیا نزد او برویم و به او کمک کنیم. من یکی ازپسرانش را به خانه می بردم، تو هم عهده دار یک دیگر شو. »
عباس وضع مالی خوبی داشت و پیامبر(ص)هم ثروت همسرش،خدیجه دار اختیارش بود.عباس قبول کرد.آن دو نفر نزد ابوطالب رفتند و گفتند:«ما میخواهیم مقداری از بار سنگین مخارجت را به عهده بگیریم.» و بعد موضوع را گفتند.
ابوطالب فکری کرد و گفت:«عقیل را برای من بگذارید و هرچه صلاح میدانید، عمل کنید.»
پیامبر(ص)سرپرستی علی (ع) را به عهده گرفت و عباس هم جعفر را با خود به خانه برد.و این طور شد که علی (ع) در خانه رسول خدا و در کنار او رشد کرد و تربیت شد.هرچه بزرگ تر میشد،چیزهای بیشتری از پیامبر (ص) می آموخت.
زمانی که حضرت محمد(ص) در غار حرا به پیامبری برگزیده شد و به خانه برگشت،خدیجه،حضرت علی(ع) و زید در خانه بودند.پیامبر(ص) اول از همه به این سه نفر گفت.هر سه به او ایمان آوردند.اولین مردی که اسلام را پذیرفت،حضرت علی(ع) بود و اولین زن، خدیجه .
امام علی(ع)در آن زمان ده سال داشت و از آن به بعد هم نزدیک ترین یار پیامبر (ص) بود.همراه و داماد او و همچنین جانشینش.
امام علی (ع)،بعدها در مورد رابطه اش با پیامبر چنین گفت:«من در همان زمان نوجوانی،دشمنان پیامبر(ص) را به خاک افکندم و سرکرده های آنهارا به سزای عملشان رساندم. و شما میدانید که من در نزد رسول خدا چه مقامی داشتم و خویشاوندی ام با اوچگونه است.وقتی کودک بودم،مرا در کنارش مینشاند و برسینه اش می چسباند.در کنارش میخوابیدم و بوی خوشش را میبوییدم.و گاهی میشدکه چیزی را با دست خود به دهانم میگذاشت. نه هرگز دروغی در گفتارم دید و نه خطایی در رفتارم.
من همیشه در پی او بودم و از اوپیروی میکردم.در خانه و در سفر.
همچون بچه شتری که پی مادرش میرود.کم کم رفتارهای او را یاد میگرفتم و آن بزرگوار به من تعلیم میداد.»
در هر سال،پیامبر(ص)روزهایی را در غار حرا میگذراند.و من او را در آنجا میدیم و غیر از من کسی ایشان را نمی دید.
همواره رسول خدا(ص) و روشنایی وحی را میدیدم و بوی پیامبران را میشنیدم.زمانی که بر پیامبر وحی میرسید،آوای ترسناک شیطان را می شنیدم.از پیامبر پرسیدم:ای پیامبر خدا،این فریاد غم انگیز از کیست؟
پیامبر(ص) گفت: «این شیطان است که از پرستش خود ناامید شده است.بی گمان آنچه را که من میشنوم،توهم میشنوی و آنچه را که من میبینم،توهم می بینی. جز آنکه تو پیامبر نیستی،بلکه وزیری.به راه خیر میروی و امیرمومنانی.»
کانال تلگرامی فروشگاه اینترنتی آرتی کالا:
@artikala
سلام. میخواستم بدانم میتوانم از عکس ها و مطالبت سایتتون در تلگرام یا اینستاگرام و … استفاده کنم؟ )البته با ذکر منبع(