ناموجود
این داستان یکی از داستان های مجموعه دنیای پیترخرگوشه و دوستان می باشد
بنجامینخرگوشه در حاشیهی جنگل نشسته بود که دید آقا و خانم مکگرگور با درشکه از جاده میگذرند. او این خبر را به پسرعمهاش، پیترخرگوشه، که لباسهایش را در مزرعه جا گذاشته و فرار کرده بود، میدهد. پیترخرگوشه و بنجامینخرگوشه به خیال اینکه در مزرعه کسی نیست به آنجا میروند تا لباسهای پیترخرگوشه را از تن مترسک مزرعه دربیاورند، اما این فکر اشتباه از آب درمیآید و آنها را به دردسر میاندازد.
قصهی بنجامینخرگوشه چهارمین کتاب از مجموعهی «دنیای پیترخرگوشه و دوستان» است که اثری کلاسیک در ادبیات کودکان بهشمار میرود. بئاتریکس پاتر داستانهای این مجموعه را برای فرزند یکی از بستگانش نوشت و تصویرگری کرد. این مجموعه، که از اولین انتشارش بیش از یک قرن میگذرد، تاکنون به 36 زبان ترجمه شده است و جزو پرفروشترین مجموعهکتابهای جهان است.
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.