ناموجود
درباه ی کتاب عزاداران بیل:
کتاب عزاداران بیل اثر غلامحسین ساعدی شامل هشت قصه ی کوتاه است که نشر نگاه آن را به چاپ رسانده است. غلامحسین ساعدی معروف به گوهر مراد یکی از بزرگ ترین نویسندگان معاصر ایرانی است. از داستان گاو او در مجموعه ی عزاداران بیل فیلمی به همین نام ساخته شده است که موفقیتی جهانی یافته است. در ظاهر این هشت قصه به هم ربط ندارند اما شخصیت ها در تمام قصه ها تکرار می شوند.
این کتاب اولین بار در سال 1342 به چاپ رسید و پس از گذشت سالیان دراز همواره کتابی خواندنی و جذاب است.
بخش هایی از رمان:
اسلام گفت: چه شکلی بود؟
مشدی جبار دوباره فکر کرد و گفت: چه جوری بگم؟ مثل گاری که نبود.
مشدی بابا گفت: اول که گفتی مثل گاو بود.
مشدی جبار گفت: آره، اندازه یه گاو بود، یه ذره بفهمی نفهمی از گاو جمع و جورتر بود.
کدخدا گفت: تو که گفتی دست و پا نداشت؟
مشدی جبار گفت: آره، بازم میگم، دست و پا و چشم و گوش و از این چیزها نداشت.
اسماعیل گفت: شبیه کی بود؟
مشدی جبار فکر کرد و بعد رفت تو نخ تکتک مردها و خانهها. چند تا سرفه کرد و گفت: شبیه هیشکی نبود، یه چیز عجیبی بود. مثل یه … والله نمیدونم چی بگم!
عبدالله گفت: چه جوری راه میرفت؟
مشدی جبار گفت: راه که نمیرفت، سر و گردن و از این حرفها تو کار نبود، یه چیز عجیبی بود، مثل یه خانه ی کوچک. مثل خانه بابا علی که دگمه های گنده اینور آنورش باشه.
اسلام گفت: از چی دُرُس شده بود؟
مشدی جبار گفت: نمیدونم، حلبی بود، آهن بود و یا یه چیز دیگه …
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.