ناموجود
درباه ی رمان خاما:
خاما دومین اثر یوسف علیخانی است که از نشر آموت منتشر شده و تا کنون با استقبال زیادی روبه رو شده است. این کتاب داستانی عاشقانه دارد و ماجرایی را با محوریت مردمان کُرد مهاجر غرب ایران روایت می کند.
نویسنده درباره ی کتابش گفته است: خاما نباید نوشته می شد. یک بار یکی خیلی سال قبل او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن در نیامد. لال شد. و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمه ها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم. به رقص و به رنگ رنگ زرد و قرمز این حلفه آتش باید که جاری شد.
بخش هایی از رمان:
سگ سفیدم با خودش دم دم بازی می کرد. نگاهش کردم. خاما را. هیچ وقت اینطور سرخوش ندیده بودمش. از اول حواسم پی اش بود. داشت نگاهم می کرد تا مرغ و خروس ها را جا بدهم و سیر نگاهش بکنم. نشست روی تخته سنگی. رفتم نزدیک تر. قلبم تند تند میزد. پرنده ای توی دلم صدا می کرد که بروم جلوتر. بروم و باهاش حرف بزنم. بروش و باهاش پرواز بگیرم. بروم و با هم آشیانه بسازیم. حس کردم همه دارند نگاهمان می کنند؛ سنگ ها و خانه ها، آدم ها و نی زارها و دریاچه و آغگل. خاما تلخ خندید. به اطراف نگاه کردم. آغگل رفته بود توی تاریکی و کسی مار ا نمیپایید. نزدیک تر رفتم…
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.