ناموجود
درباه ی رمان بار دیگر شهری که دوست می داشتم:
کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم اثر نادر ابراهیمی است. این کتاب و یک عاشقانه ی آرام از عاشقانه ترین آثار این نویسنده ی پر کار است.
بار دیگر شهری که دوست می داشتم، داستان عاشقی پسر مردی کشاورز است که سخت دلباخته ی دختر خان شده است و هنگامی این داستان را روایت می کند که عشقش هلیا پس از گذر روزها از فرارشان از شهری که در آن کودکی خود را به دست جوانی سپرده بودند، او را تنها رها کرده و به خانه بازگشته است. مرد عاشق به شهری باز می گردد که روزگاری به خاطر عشقش از آن گریخته بود و از آن طرد شده بود. به شهری که دوستش می داشت… او می گوید هیچ عشقی ماندگارتر از عشق به خاک نیست… حتی عشقی که برایش از خاکت بگذری !
بخش هایی از رمان:
بخواب هلیا، دیر است. دودْ دیدگانت را آزار می دهد. دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچ کس از خیابانِ خالیِ کنارِ خانه ی تو نخواهد گذشت … هلیا بدان که من به سوی تو بازنخواهم گشت. تو بیدار می نشینی تا انتظار پشیمانی بیافریند. بگذار تا تمام وجودت تسلیم شدگی را با نفرین بیامیزد، زیرا که نفرین بی ریاترین پیام آور درماندگی ست. شب های اندوهبارِتو از من و تصویر پروانه ها خالی ست.
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.