ناموجود
درباره ی رمان آخرین انار دنیا:
رمان آخرین انار دنیا اثر بختیار علی شاهکار ادبیات کرد است. درون مایه ی داستان، جنگ و تبعات آن است اما نویسنده با زبانی شاعرانه و امیدبخش به تمام بنیادهای زندگی انسان از مرگ، زندگی، عشق، خیانت، ایمان و وفاداری پرداخته است.
مظفر صبحگاهی راوی رمان است که پس از گذراندن بیست و یک سال اسارت، هم اکنون آزادانه بر عرشه ی کشتی از همه چیز آگاه شده و به صورت دانای کل قصه را، با رفت و برگشت به گذشته و حال روایت میکند. او به تنهایی و از درون کشتی ای راه گم کرده است و در دل دریا بی هیچ مقصدی تاب میخورد.
بختیار علی در این کتاب رنج های قومی را بیان میکند که سال ها در زیر شکنجه های حکومت بعث در عراق درد کشیدند و حتی بارها نفرت خود از صدام و حکومتش را بی پرده ابراز می کند.
بخش هایی از رمان:
- مرگ هم همانند زندان یک جور عادت است؛ انسان جایگاهی را در فضا اشغال میکند که بعدها نبودنش قابل لمس باشد. مثل گلدانی روی میز یا نوایی خوش که از پنجرهای باز میآید. اما اگر در ابتدا هیچ چیز نباشد، صدایی نباشد، رنگی نباشد، دیگر نبودش را احساس نمیکنی.
- صحرا این گونه عادتم داده بود که انسان را در تصویر اصلی خودش ببینم. بی هیچ اضافهای و بی هیچ توجیهی تصنعی. ولی من یک غریبه بودم که از همه چیز هراسی عظیم داشتم… من در آن لحظات تنها و تنها به دنبال دنیای توخالی خودم بودم.
- آن درخت، آخرین انار دنیا بود. آن جایی که زمین تمام میشد و سرزمینهای خدایی شروع میشد. آن جایی که آدم احساس بی پایان و همیشگی بودن میکرد. انگار این انار حد جدایی زمین و آسمان بود.
- من پدر ممد دل شیشه ای هستم. او در حال مرگ است. علت مرگش هم بیوفایی نیست. عشق است. احساس میکنم عشق آنقدر شایسته نیست که کسی در راهش بمیرد. من تمام عمرم را با مرگ زیستهام، اما هیچکس را ندیدهام که از عشق بمیرد. پسرم دارد برای عشق میمیرد؛ چیزی که هیچوقت فکر نمیکردم برای مرگ یک انسان کافی باشد.
نقد و بررسیها
حذف فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.