رمان مسافر هشتم (داستان زندگی امام رضا)

مسافر هشتم
امام رضا بر سر مزار پیامبر نشسته بود. حرف می زد و درد دل می کرد. یارانش در اینطور مواقع تنهایش می گذاشتند. دور و برش نمی آمدند. چرا که دلش می خواست با پپیامبر تنها باشد: “پدر را شهید کردند…خانه هایمان را غارت کردند… و حالا زمزمه های دیگری به گوش می رسد…سفر غربت…سفری که بازگشتی ندارد…”
این رمان توسط انتشارات قدیانی منتشر شده و در فروشگاه آرتی کالا جهت استفاده علاقه مندان قابل خریداری می باشد.

ناموجود


رمان مسافر هشتم
رمان مسافر هشتم (داستان زندگی امام رضا)

ناموجود